آخرین پست سال 88

سلام

این آخرین پست امسال که میذارم

امیدوارم سال جدید برای همه ایرانیان در هر کجای این کره خاکی سالی متفاوت تر از همیشه

و سالی باشه که هر کس هر چی از خدا میخواد بهش بده.

با آرزوی روزهایی خوش و همراه با موفقیت در سال نو

 پیشاپیش سال ۱۳۸۹ رو به همتون تبرک میگم نوروز مبارک

     دعا برای شفای بیماران فراموش نشه

  

چهارشنبه سوری

همین الان که من اینجا دارم پست مینویسم صدای ترقه ها تمام شهر رو  پر کرده

منم میخوام برم شاید اینطوری بهتر باشه...

ایستگاه یک: نمیدونم بگم یا نگم ولی شرایط منو به گفتنش پیش میبره اما خودم دوس دارم تا سال نو صبر کنم و بعدش...

در وصف استاد مـــعـــیـــن

بخوان ای آوازه خوان/                                                                                                             که صدایت در صبح فردا در شب دیروز در زمان جاریست

بخوان ای آوازه خوان/                                                                                                             که صدایت سفری ست از عشق تا ماندن، از بیقراری تا رسیدن

بخوان آوازه خوان/                                                                                                                 که شعرت تولد پایدار زندگیست در عصری که دوست داشتن نایاب ترین ارزانی خداست که تو بازمانده عصر آوازه عشقی ای آوازه خوان بخوان بخوان...

معین

ایستگاه یک: خیلی از ترانه های معین رو دوست دارم آخه به دل میشینه، خواننده های دیگه رو هم دوس دارم ولی آهنگای سوزناک معین دوائیه بر درد دل...

ایستگاه دو :نمیدونم به چه دلیل کلا وبم ریست شده بود ؟؟؟؟ قالب وبم تغییر کرده بود و یکی از قالبهای بلاگفا جایگزین شده بود و تمام تنظیمات وبم تغییر کرده بود. کدهای جاوا هم پاک شده بود که یکم این اتفاق تو وبم غیر عادی به نظر میرسه یعنی تا حالا تو بلاگفا این اتفاق رو ندیده بودم که این چند احتمال دارد، یکیش میتونه هک شدن وبم باشه  اگه اینگونه باشه و کار کسی باشه الهی خیر نبینهشایدم اتفاقی بوده که در همینجا جا دارد که بگوییم ای بلاگفا: "دیوار کوتاه تر از ما ندیدی"

ولی با تلاش بی دریغماز ظهر تا حالا تونستم بیشتر مشکلات رو حل کنم و قالب مثل گذشته نگه دارم، یه چند چیز دیگه هم نیاز داره که اونا رو هم اضافه میکنم.

ایستگاه سوم:مسافر نداره

عید

همیشه روزای قبل از عید و بیشتر دوس دارم تا خود ایام عید20 روز قبل از عید هوا بهاریه خیابون ها با بساط ماهی قرمز و سبزه و سمنو و… آرایش شدند مردم به دنبال خرید عید خیابونها شلوغ تر از همیشه و یه حال خاصی داره که من این روزها رو خیلی دوس دارم اما چند روز بعداز تحویل سال دیگه همه چی برام تموم شده ست همون روز بعداز تحویل سال هم دیگه اون شور و حال رو نداره آخه دیگه جای ماهی یا و سبزی ها و شلوغی مردم خالیه…

مخصوصا پنج شش روز قبل عید همه این جریانات داغ تر میشه

بیشتر میشه گفت همین روزا عیده…البته تا سال تحویل نشه که عید نمیشه

پ.ن :آقا ما همون روز عید رو عید میدونیم نکنه فردا به جرم دستکاری افکار مردم و تغییر روز عید بگیرنم.

پ.ن۲:یه چند روزی بود صورتم جوش زیاد میزدم رفتم متخصص پوست بیست هزار تومن پام آب خورد عجب غلطی کردیم تازه گفته یه ماه دیگه بیا ببینمتمنم تو دلم گفتم پول ویزیت عالی متعالی تازه اندازه یه داروخونه واسم دارو نوشت۷۰۰۰ ویزیت/۱۳۰۰۰داروبه مجلسم روحم گفتم فعلا درخواست بودجه نکنه

پ.ن۳:وضعیت جوش ها وری وری گود بهتر شده انگار دکترش جواب میده

             

تربت پاک

یکی دو روز مانده بود به آخر ماه رمضون که گرد و خاکی شدید آمد و یک روزی هم مهمان ما بود که در اثر همون گرد و خاک که فاصله ده متری رو به زور می دیدی یکی از دوستام سوار بر موتور به تیر چراغ برق خورد و راهی بیمارستان شد از هوش رفته بود و از گوشش خون میومد و با وضع بدی که داشت نزدیک به دوماهی بستری بود اونقدر این گرد و خاک زیاد بود که دید رو به چند متر کاهش داده بود، بعد از اون روز که این گرد و خاک لعنتی که زهر خودش رو ریخت و رفت و دیگه نیومد تا یکی دو هفته پیش.. خدا رو شکر چند ماهی از شرش راحت بودم البته تو این چند وقته بارندگی خوب زده بود که از خاک هم خبری نبود. وقتی مردم به مسئولان درخواست کردند که پیگیری شود آنها گفتند چه اشکالی دارد تربت پاک است و از خاک کربلا می آید

آیا باید با تربت پاک خود را خفه کرد

یادم میاد توی تابستون که گردو خاک به تهران هم رسید اونوقت سروصدا بلند شد و قول و قرارهای پوچی برای اقدامات اولیه مطرح شد!!!

همون روزا تو تی وی نشون میداد که ماشین های اورژانس ماسک رایگان توزیع میکردند اونوقت اینجا ماسک نبود که بخری تازه ماسک هم از هر عدد35تومان به قیمت عمده به هر عدد 48 تا 60 تومان (عمده) تغییر کرد

یکماه دیگه که باز هوا گرم میشه و از بارون خبری نیست بازم  تربت پاک  بارون میشیم

اهواز

عروسی

این چند روز که پی عروسی بودم و نمیتونستم بیامعروسی که از آشنایان درجه دو شون باشی بدرد

نمیخوره ، منم خواستم افتخار ندم و نرم

از بس که سر پا ایستادیم پاهامون آمبولی کرد. خلاصه در کل بد نبود ولی در جزء بد بود

عروسی تو باغ زیاد جالب نیس آخه اکثرا خانمها و آقایان رو از هم جدا میکنند و اگه کسی با خونوادش

یا کس دیگه کار داشته باشه نمیتونه بره و بیاد البته من رفتم ها آخه کار داشتم یا الله هم گفتم

یه سال پیش عروسی پسر خالم(درجه یک یک) تو باغ بود بعد یه پرده بزرگ هم مابین بود

ولی بچه ها این مدل رو پسند نکردند و پرده رو تا آخر جمش کردن

صاحاب باغ اومد گفت بابا الان اماکن میاد دعوا میکنه، ما هم بهش گفتیم بشین بینیم باااااا

پ.ن : یه عکس هم خواستم بذارم ولی به دلایلی که چند روز پیش گفتم نشود آپلود کنم

حالا اگه بعدا شد میذارم

حکایت پیرمرد

یه میوه فروشی نزدیکمون هستش که مال یه مرد مسنه

یه روز یه جایی بودیم که از قضا سر کله این مرده هم پیداش شد و وایساد کنار ما و گرم صحبت با ما شد

اینقده این یارو با ما بحث کرد که ما رو چیز کرد، ما رو یارو کرد

تا بحث ما کشیده شد به دخترا و زمونه خراب حالا اون خودش پیر بود و آب از سرش گذشته بود فکر ما رو نمیکرد که این همه حرف دختر رو میزنه ما رو از راه بدر میکنه

بعد یکم بهم نزدیکتر شد و بهم گفت یه  بار دوتا دختر جوون که ظاهرا دانشجو هم بودن اومدن تو مغازم که استغفرالله استغفرالله هفت قلم آرایش کرده بودن

یکیشون که داشت خرید میکرد اون یکی اومد جلوم واساد و کیفشو باز کرد و چندتا از وسایلشو در آورد و جلو من شروع کرد به آرایش منم سرمو انداختم پائین یعنی من نمی بینمیت.

منم که از خنده مرده بودم و خودمو گرفته بودم که متوجه نشه

بعد پیر مرده یکم بیشتر نزدیکتر شد و گفت : میگم به نظر تو منظوری داشته

منم گفتم نمیدونم باز گفت به نظرت چه منظوری داشت باز منم گفتم نمیدونم والا

خلاصه اینقد با ما بحث کرد که اعصاب ما رو خورد کرد بعداز هر کلامش هم میگفت استغفرالله...

طفلی پیش خودش فکر میکرد ما جوونا حتما منظور اینجور حرکاتو میفهمیم ولی منم تو کف گذاشتمش و چیزی دستش ندادم

پیرمرده... سر پیری و معرکه گیری

پ.ن : قابل توجه خانم های جوون لطفا هر موقع میخواین به خودتون برسید، هر جا اینکارو میکنید فقط خواهشن جلوی این پیر مرد های جرقه نباشه

پ.ن۲ : و قابل توجه پیرمرد های عزیز لطفا در صورت دیدن اینجور صحنه های بد بد (ولی واسه پسرا خوب خوب) چشاتون رو درویش کنید وگرنه دفعه بعد طوری راهنماییتون میکنم که آخر عمری مجبور باشین بچه داری هم کنین

پ.ن۳ :  روباه و زاغ آبادانی:
زاغکی بر درخت نخل فلافل میخورد، روبهی آمد و گفت: هاولک چه بالی، چه دمی، عجب عینک ریبونی!مشکی رنگ عشقه!دمت گرم!یه دهن بخون/زاغ فلافل را زد زیر بغل و گفت: مو خودوم کلاس دومم دهن سرویس.
 

پ.ن۴ : فعلا بابای

بازگشت

بالاخره مشکل اینترنتم حل شد و باز اومدم

این چند روز که می رفتم کافی نت اصلا راحت نبودم ، هیچ جا مثل خونه آدم نمیشه

حالا چه خبرا ؟

پ.ن : این سایت های آپلود عکس دهن ما رو سرویس کردن بی شرفا نمیدونم چه مرگشونه

عکسام نشون داده نمیشه

 

تسلیت

        

        فقط بخاطر سارا خانم بود که اومدم و اینکه اون پست شاد رو به احترام پدرش بردارم بای

تـــــــــولـــــــــدت مــــــــبـــــــــارک

                                                                                                                

 تولد یکی از بچه هاست

کی میتونه حدس بزنه که

             کیه؟

تولد 

نمیدونم بهت قول داده بودم یا نه ولی یه حسی بهم گفت باید تولدت تو بهت تبریک بگم

           آبجی سارا تولدت مبارک

راستی حتما حتما ادامه مطلب رو هم ببینید یه چیز مهم داره بای

                                                                     یکشنبه  ۲/۱۲/۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۰ بامداد

ادامه نوشته